مردى در بصره برابر امیرالمؤمنین (علیه السلام) برخاست و گفت: «یا امیر المؤمنین! حال برادران دینى را به ما خبر ده»
حضرت فرمود:
«برادران دو دستهاند: برادران مورد اعتماد و برادران خنده رو. اما برادران مورد اعتماد، دست و بال و اهل و مالند (که انسان را یارى کنند و زیان و آزار را از او بگردانند) پس هرگاه به برادرت اعتماد پیدا کردى، مال و بدنت را به او ببخش و با دوستان با صفایش صاف باش و با دشمنانش دشمنى کن، و راز و عیبش را بپوشان و نیکیش را آشکار کن و بدان اى پرسنده که اینها از کبریت احمر کمترند.
و اما برادران خندهرو، تو! از جانب آنها به لذت خود میرسى، (و آن لذت معاشرت و مصاحبت با آنهاست) پس این را از آنها مبر و بیش از این هم از دل آنها مخواه (توقع صفا و یک دلى از آنها نداشته باش) و از خوشروئى و شیرین زبانى خود آنها را برخوردار کن تا آنجا که آنها تو را برخوردار کنند.»
*
*
امام علی(ع):
مؤمن اگر خاموش است سکوت او اندوهگینش نمى کند و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى شود و اگر به او ستمى روا دارند صبر مى کند تا خدا انتقام او را بگیرد.
*
*
*
پی نوشت: دلم یک بغل گریه سیر می خواهد. حتی خدا هم از شکستن دل من کیف می کند! چرا؟
پی نوشت: حال من خوب است مثل حال گل / حال گل در دست چنگیز مغول.
پی نوشت: به هیچکس نیازی نیست. من و خدا، شما همه!
پی نوشت: روزی خواهد آمد که من و تو...