انطباق(راه برگشت من از تو)

لبخند رضای تو دایرة المعارف عشاق است. مرکز دایره حیات تویی، تو که خود اسم اعظمی. سفیر نگه دار کعبه ی دل، قسم به سوره فیل...

انطباق(راه برگشت من از تو)

لبخند رضای تو دایرة المعارف عشاق است. مرکز دایره حیات تویی، تو که خود اسم اعظمی. سفیر نگه دار کعبه ی دل، قسم به سوره فیل...

انطباق(راه برگشت من از تو)
بسم سید السادات
هو السلام

کلام ها همه به تو میل می کنند و خوشا به حال من که تو سر فصل "انطباق" شدی.
#انطباقی که قرار است تو نگهدارش باشی و دلش چو من، متوکل به خاک چادرتوست. قرار نیست اینجا از حال و دل و عشق و روضه ی خود بنویسم، لبخند رضای تو دایرة المعارف عشاق است. مرکز دایره حیات تویی، تو که خود اسم اعظمی. تویی که فلک مدهوش خنده توست، تویی که شب سیه پوش روضه توست، تویی که معنی یاسی و یاس پیرهنش به بوی چادر توست ؛ اصلاً تویی که معنی عشقی، تویی که عشق معنی توست...
سفیر نگه دار کعبه ی دل، قسم به سوره فیل...
فکرم بسته است و قلبم شکسته. پاهام خسته و اهداف گسسته.
این همه تعلق بال و پری می خواهد به وسعت غم و این همه جهل علمی به وسعت کرم، گدای سر به زیر می خواهی؟؟؟
گوشه چشمی نظری صاحب تشویش جهان،هان که من و پنجره در نور نشستیم و دو دستان جهان چشم به اکرام تو دارد.
 و تو آیی و محرم، شود اینجا و مجسم، که شما کاوه ای اما، علمت کفش رقیه، , و همه گریه و گریه...
و تو گویا که شود خون دو چشمت، و دو چشمت شود آیا که ز تشویش بیفتد؟
 به فدای نفست،آه... بیا یوسف زهرا



امام زمان عج
۳ نظر ۱۷ آذر ۹۱ ، ۱۴:۵۷
محسن زارعی

*شور:

یک فواره می خواهم ز حوض شور،
تکانی به دل دهد...


فواره خون

۲ نظر ۱۴ آذر ۹۱ ، ۰۶:۱۱
محسن زارعی
*صدا:

اسم و رسم را نهاد و رفت
حسین صدایش کرده بود آخر.
شهید...


پلاک
۰ نظر ۱۴ آذر ۹۱ ، ۰۶:۱۰
محسن زارعی

بسم سید السادات
ابوذر بود و سلمان و نبی.راه دراز بود و کلام و عشق.
دوشادوش نبی خدا بود ابوذر و پشت سر -با کمی فاصله- سلمان حضور داشت. نبی خدا -که جان به فدای مهرش باد- از ابوذر پرسید: « چند رد پا می بینی؟»
نگاهی کرد و با حیرت گفت: دو رد پا!
از لبخند نبی فهمید که همه چیز زیر سر سلمان است. به سلمان نظاره کرد و خنده اش گرفت. سلمان داشت جاپای خودش را با جا پای نبی انطباق می داد. از دید سلمان حتی راه رفتن نبی هم از روی حکمت است.

نگاشت:
می گویم: اینکه فرمودند سلمان از ما اهل بیت است به خاطر همین انطباق ها و ظرافت ها بوده. این ادب و این دقت. اینکه افسار اسب حیاتش را به کل دست خدا و اسلام داده بود. اسبتان را زین کرده اید؟ افسارش به دست کیست؟

 




۱ نظر ۱۰ آذر ۹۱ ، ۱۶:۴۱
محسن زارعی

* محرم:


غیر تو هیچکس
به پای این همه گریه ام منشست...


۰ نظر ۲۶ آبان ۹۱ ، ۰۳:۲۵
محسن زارعی

شش سال پیش که عکاس عکس می گرفت
؛
در فکر این نبود، که نمک گیر می شود

(عکسی از شش سال پیش...)


عمه

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۱ ، ۰۳:۱۹
محسن زارعی
خواهد آمد وعده ات نزدیک ای جانان من
دست من در دست تو

حرکت به سمت آسمان

/شهید خرازی/


شهدا

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۱ ، ۰۳:۱۶
محسن زارعی

* سهام عدالت:


رکوع بود و قنوت و سجده
؛
سهام عدالتش از جنگ



شهداشهداشهدا

۱ نظر ۲۶ آبان ۹۱ ، ۰۳:۱۴
محسن زارعی

* حضور و غیاب:


در حضور و غیاب بهشت نیز نمی شناسندش
؛
مثل اینکه او همیشه گمنام است.


شهدا

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۱ ، ۰۳:۰۷
محسن زارعی

* عمر:


راست گوش بر زمین نهاد
ضربان قلب را شمار کرد...
گفت:
زمین؛ عمر خود کرده دوست 
زندگی دیگر؛ آرزوست 

/شهید بهشتی/

شهدا

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۱ ، ۰۳:۰۳
محسن زارعی