مزه ی داغ و خوب سوهانت، یک بغل مهر مادرانه تو
این همه بغض و روضه، حاجت ما: لانه ای کنار خانه ی تو
تا بسان کبوتران سیاه؛ بر طوافی شود دو چشمانم
السلام گویمت ز صحن طلا؛ از دو دست تو دانه بستانم
السلام یا دخت نبی، عمه، السلام دخت فاطمه جان (س)
مانده ایم و گیر کرده ایم بانو، چاره ای بکن تو فاطمه جان
زیر گنبد آینه کاریت هردم، یک سبد بغض و گریه آوردم
السلام بنت خدیجه، بنت امیر، توبه توبه آوردم
پی نوشت: شعری از خودم وقت ورود به حرم بی بی(س)