انطباق(راه برگشت من از تو)

لبخند رضای تو دایرة المعارف عشاق است. مرکز دایره حیات تویی، تو که خود اسم اعظمی. سفیر نگه دار کعبه ی دل، قسم به سوره فیل...

انطباق(راه برگشت من از تو)

لبخند رضای تو دایرة المعارف عشاق است. مرکز دایره حیات تویی، تو که خود اسم اعظمی. سفیر نگه دار کعبه ی دل، قسم به سوره فیل...

انطباق(راه برگشت من از تو)
بسم سید السادات
هو السلام

کلام ها همه به تو میل می کنند و خوشا به حال من که تو سر فصل "انطباق" شدی.
#انطباقی که قرار است تو نگهدارش باشی و دلش چو من، متوکل به خاک چادرتوست. قرار نیست اینجا از حال و دل و عشق و روضه ی خود بنویسم، لبخند رضای تو دایرة المعارف عشاق است. مرکز دایره حیات تویی، تو که خود اسم اعظمی. تویی که فلک مدهوش خنده توست، تویی که شب سیه پوش روضه توست، تویی که معنی یاسی و یاس پیرهنش به بوی چادر توست ؛ اصلاً تویی که معنی عشقی، تویی که عشق معنی توست...
سفیر نگه دار کعبه ی دل، قسم به سوره فیل...
فکرم بسته است و قلبم شکسته. پاهام خسته و اهداف گسسته.
این همه تعلق بال و پری می خواهد به وسعت غم و این همه جهل علمی به وسعت کرم، گدای سر به زیر می خواهی؟؟؟

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ستاره» ثبت شده است

بسم سید السادات


یه
ستاره؛ دو ستاره؛ سه ستاره
....

لاله اشکاش رو پاک کرد و پرسید: چرا ستاره می شماری شازده؟

شازده کوچولو پرسید: ستاره ها قبلش چی بودن لاله؟

لاله گفت: این ستاره ها همه شهیدند و به احرام طواف چشمان اربابشون نشستند.

شازده: احرام چیه؟

لاله گفت: یک مرحله از طاعته که در اون بعضی چیزها تا یک مدت به آدمها حروم می شن.

شازده: مثلا چی؟

لاله گفت: مثلا زندگی، مثلا آب، مثلا معجر؛ اصلا همین سر...

شازده: مزد این کارا چیه لاله؟

لاله گفت: خیلی ها برای مزد کار نمی کنن. مرام اربابشون اینه.

شازده : خوب طواف چیه پس؟

لاله: همین به دور چیزی گشتنه، قربون قدوبالاش رفتنه، در راهش دست و سر دادنه، به خاطرش به خرابه ها رفته، راضی به رضای رفیق بودنه...

اشکای شازده تو چشماش داشتن لی لی بازی می کردن. دوباره پرسید: ارباب همه ستاره ها کیه لاله ؟

لاله داغ شد. کبود شد. سرخ و سیاه. بغض گلوش رو گرفته بود. به سمت طلوع نگاه کرد و شروع کرد به شمارش:

یه ستاره؛ دو ستاره؛ سه ستاره....




۵ نظر ۳۰ آذر ۹۱ ، ۱۱:۱۶
محسن زارعی